جدول جو
جدول جو

معنی نازک مزاج - جستجوی لغت در جدول جو

نازک مزاج
(زُ مِ)
آنکه دارای طبیعت و سرشت نرم و ملایم باشد. (ناظم الاطباء) ، زودرنج. حساس. رقیق القلب
لغت نامه دهخدا
نازک مزاج
جوشی زود رنج آنکه دارای طبیعتی ملایم و نرم است، حساس زود رنج
تصویری از نازک مزاج
تصویر نازک مزاج
فرهنگ لغت هوشیار
نازک مزاج
حساس، زودرنج، ملایم، نازک مشرب، نرم خو
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نازک مزاج
وسواسی، حسّاس
دیکشنری اردو به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زُ مِ)
ملایم طبعی. نرم خوئی، رقت قلب. زودرنجی. حساسیت:
اگر دانستمی نازک مزاجیهای طبعش را
درون سینه پای آه را زنجیر می کردم.
؟ (از آنندراج).
بس که از نازک مزاجی بی دماغم کرده اند
می برد از خویش موج چین پیشانی مرا.
جودت هندی
لغت نامه دهخدا
(زُ)
کمرباریک. باریک میان. که کمری نازک و لاغر و ظریف دارد. معشوق زیبای کمرباریک:
نیست چون نازک میانی در نظر آشفته ام
رشتۀ شیرازه از موی کمر باشد مرا.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(زُ مَ)
نازک دماغ. که مشامی حساس دارد:
بس که در بزمی نسیمی گشته ام نازک مشام
نکهت گلهای باغ از خار صحرا می کشم.
؟ (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
خوش خوی. خوش مشرب. (ناظم الاطباء) ، آنکه دارای مزاج سالمی است. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نازک مزاجی
تصویر نازک مزاجی
ملایم طبعی نرم خویی، حساسیت زودرنجی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازک میان
تصویر نازک میان
کمر باریک لاغر میان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازک مشام
تصویر نازک مشام
نازک دماغ نازک دماغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیک مزاج
تصویر نیک مزاج
نیکسرشت نیکنهاد آنکه دارای مزاج سالمی است، خوش خوی خوش مشرب
فرهنگ لغت هوشیار
حساسیت، زودرنجی، نازک مشربی، نرم خویی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
کمرباریک، لطیف اندام، نازک اندام
فرهنگ واژه مترادف متضاد